معرفی کتاب پیگیری در بازاریابی شبکه ای
کتاب پیگیری در بازاریابی شبکه ای نوشتهی تام شرایتر و کیت شرایتر، تکنیکهای کاربردی را ارئه میدهد که میتوانید برای ترغیب مشتری احتمالی و تبدیل «الان نه» به «همین الان» استفاده کنید و بیمیلی مشتری احتمالی به محصول را به شوق خرید تبدیل کنید.
کتاب پیگیری در بازاریابی شبکه ای(how to follow up with your network marketing prospects: turn not now into) و به کارگیری تکنیکهای مربوط به آن، روشی حیاتی برای تبدیل یک مشتری احتمالی به یک خریدار راضی است.
معمولاً مشتری احتمالی میگوید: باید فکر کنم، الان وقت مناسبی نیست، واقعاً سرم شلوغه، الان نه شاید بعداً. مسلماً مشتری احتمالی ما میتواند خیلی مؤدبانه بگوید که علاقهای به این کار ندارد، اما او یک مشتری احتمالی است. اینطور نیست؟ پس قطعاً به این فرصت علاقهمند است، اما چه چیزی او را بازمیدارد که به دعوت ما پاسخ مثبت بدهد. آیا میترسد که تصمیم عجولانهای بگیرد؟ آیا با ما راحت نیست؟ آیا مشکل از معرفی کار بوده است؟
دلیلش هر چه باشد، ما باید مشتری احتمالی را پیگیری کنیم. نباید از پیگیری بترسیم. نباید احساس گناه کنیم یا عصبی شویم. لازم نیست کاری کنیم که مشتری احتمالی از ما فراری شود و به تلفن ما جواب ندهد. پیگیری درست یعنی اینکه گفتگوی سازندهای با مشتریان احتمالی داشته باشیم؛ یعنی اینکه مشتری مشتاقانه منتظر تلفن ماست؛ یعنی رابطهها همیشه حفظ میشود؛ و هر وقت مشتری بخواهد وارد شود، ما در خدمتش هستیم.
دیگر از تلفن کردن نمیترسیم و اتفاقاً با شوق و انگیزه و اعتمادبهنفس بالا با مشتری احتمالی تماس میگیریم. پیگیری درست یعنی اینکه گفتگوی سازندهای با مشتریان احتمالی داشته باشیم؛ یعنی اینکه مشتری مشتاقانه منتظر تلفن ماست؛ یعنی رابطهها همیشه حفظ میشود؛ و هر وقت مشتری بخواهد وارد شود، ما در خدمتش هستیم.
در بخشی از کتاب پیگیری در بازاریابی شبکه ای میخوانیم:
فرایند تکرار در پیگیری اینگونه عمل میکند.
فرض کنیم که من 5 روز در هفته با ماشین به باشگاه میروم تا ورزش کنم. هر روز از یک مسیر میروم. از دندان پزشکی، خشکشویی، کافه و پنج بیلبورد مشابه رد میشوم، به اطرافم توجه نمیکنم مگر اینکه اتفاق عجیبی روی دهد… یادم میرود چگونه به مقصد رسیدهام.
یک روز وقتی از باشگاه برمیگردم، یک بیلبورد در برابر چشمهایم ظاهر میشود که یک رستوران ایتالیایی جدید را تبلیغ میکند. من غذای ایتالیایی دوست دارم و بعد از ورزش گرسنه هستم. اما زمانبندی؟ خُب، زمانبندی مناسب نیست. چون باید به یک قرار دیگرم برسم.
روز بعد در راه برگشت به خانه از باشگاه، یاد بیلبورد رستوران ایتالیایی میافتم. این بار متوجه میشوم که تخصص این رستوران پیتزای تنوری است. شکمم پیشاپیش شروع به غاروغور میکند. اما برنامهی این آخر هفته نیز پر است. دوباره زمانبندی مناسب نیست.
اکنون دیگر این بیلبورد در نظر من رنگ باخته است. چند روز بعد به فکر رستوران ایتالیایی میافتم. چرا؟ چون یک تبلیغ میبینم که روی درِ ورودیِ خانهی من آویزان شده است. این بروشورِ رستوران جدید ایتالیایی است که پیتزاهای تنوری تبلیغ کرده. فوراً بروشور را به یخچالم میچسبانم تا دفعهی بعد که گرسنه شدم پیتزاهای تنوری آنها یادم باشد. بروشور رستوران ایتالیایی این دفعه در میان شلوغی دیوانه کنندهی درِ یخچال گم میشود.
یک ماه بعد که از باشگاه برمیگردم، شکمم غار و غور میکند، «کالری، خیلی کالری لازم دارم!» وقتی سرم را بلند میکنم، چی میبینم؟
بیلبورد رؤیاهایم. بیلبوردی که یک ماه آن را نادیده گرفته و فراموش کرده بودم. بله، رستوران ایتالیایی مرا صدا میزند.
چند دقیقه نمیگذرد که در یکی از شعبههای این رستوران نشستهام و به مِنو نگاه میکنم و به دوستانم پیامک میزنم تا برای خوردن غذای پرکالری ایتالیایی به من بپیوندند.
Reviews
There are no reviews yet.