کتاب قدرت عادت

کتاب قدرت عادت نوشته چارلز داهیگ یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های آمریکا در سال ۲۰۱۲ بود. چارلز داهیگ در این کتاب به چرایی دشواری ترک عادات می‌پردازد و در ادامه نیز راهکار صحیحی برای ترک عادات به مخاطب ارائه می‌دهد. کتاب قدرت عادت در لیست تاثیرگذارترین کتاب‌ها برای مدیران از طرف دانشگاه هاروارد نیز قرار گرفته است. 

درباره کتاب قدرت عادت

کتاب قدرت عادت (چرایی کارهایی که انجام می‌دهیم؛ در زندگی و کسب‌وکار) اثر چارلز داهیگ در سال ۲۰۱۲ در آمریکا منتشر شد. این کتاب به‌سرعت توانست مخاطبین زیادی را جذب کند و در لیست پرفروش‌ترین‌های روزنامه نیویورک تایمز قرار گیرد. چارلز داهیگ در این کتاب از تحقیقات علمی و اجتماعی بهره می‌گیرد تا به راهکاری در زمینه تغییر عادات برسد. اینکه افراد بتوانند عادات خود را تغییر دهند موضوع تحقیقات در شاخه‌های مختلف علم ازجمله نورولوژی (عصب‌شناسی)، روانشناسی و روانشناسی کاربردی بوده است. چارلز داهیگ در کتاب قدرت عادت از نتایج این علوم بهره می‌گیرد تا به شما نحوه تغییر عادات خود را بیاموزد.

خواندن کتاب قدرت عادت را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

شاید بتوانیم بگوییم که تمامی ما انسان‌ها، حداقل یک مرتبه در زندگی تصمیم گرفته‌ایم که عادتی را در خود تغییر دهیم و برایش تلاش کرده باشیم، اما اغلب با شکست مواجه شدیم. با این شکست علاوه بر آنکه در اقدام خود در ترک عادتیمان موفق نبوده‌ایم، اراده و انگیزه‌مان را نیز زیر سوال رفته است. با خواندن کتاب قدرت عادت با دلایل علمی مشکلات ترک یک عادت آشنا شده و در ادامه مسیر صحیحی را برای ترک آن عادت فرا خواهید گرفت. بنابراین شنیدن کتاب قدرت عادت می‌تواند برای همه افراد مفید باشد

جملاتی از کتاب قدرت عادت

در پاییز سال ۱۹۹۳، مردی که باعث شد همهٔ دانسته‌های ما درمورد عادت‌ها دگرگون شود، برای یک قرار برنامه‌ریزی‌شده قدم به درون آزمایشگاهی در سن‌دیه‌گو گذاشت. او کهن‌سال بود، قدش بیش از شش پا بود و پیراهن آبی دکمه‌دار مرتبی پوشیده بود. موهای سفید پرپشتش حس حسادت هر شرکت‌کننده در پنجاهمین گردهمایی دبیرستان را برمی‌انگیخت. آرتروز باعث شده بود هنگام قدم زدن در راهروی آزمایشگاه کمی بلنگد. او دست همسرش را گرفته بود و به‌آهستگی راه می‌رفت، گویی مطمئن نبود که هر قدم تازه برای او چه به همراه خواهد آورد.

حدود یک سال قبل، یوجین پاولی، یا آن‌طور که بعدها در ادبیات پزشکی شناخته شد «ای. پی»، در پلایا دل ری در منزل بود و برای شام آماده می‌شد که همسرش درمورد پسرشان مایکل صحبت کرد که می‌خواست به آنان سر بزند.

یوجین سؤال کرد: «مایکل کیست؟»

همسرش بورلی جواب داد: «بچه‌ات. می‌دانی، همان که با هم بزرگش کردیم!»

یوجین نگاهی مبهم به او کرد و پرسید: «او کیست؟»