معرفی کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس
دبی فورد آموزگار تحول شخصی و سخنران انگیزشی، در کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس به شما میآموزد تا در برابر مشکلات و برخورد با افراد مسموم در زندگی، قدرت و تابآوری بیشتری داشته باشید و نیروی درونی خود را بازیابید. بنابراین اگر شما هم جزء آن دسته از افرادی هستید که منافع خود را برای رضایت دیگران زیر پا میگذارد و قدرت نه گفتن ندارد، این کتاب تاثیرگذار را بخوانید و برای همیشه بر ترسها و ضعفهای خود غلبه کنید.
دربارهی کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس:
اگر برای شما هم پیش آمده که در موقعیتهای مختلف زندگی برای راضی نگهداشتن دیگران خود را نادیده بگیرید و برای خشنودی سایرین کاری را انجام دهید که تمایلی به انجامش ندارید، کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس (Courage: overcoming fear and igniting self-confidence) را از دست ندهید.
دبی فورد معتقد است از بین چندین و چند انتخابی که ما روزانه پیش روی خود داریم، بعضی از آنها اعتماد به نفس ما را افزایش میدهند و برخی دیگر آن را از ما میربایند. مسائل متفاوتی همچون ترسها، اعتماد به نفس و شجاعت سرکوب شده سبب میشوند تا ما انتخابهای مقتدرانه را کنار بگذاریم و از درون احساس ضعف کنیم.
این نویسنده برجسته اثر حاضر را منتشر کرد تا هر چیزی را که برای یک زندگی سالم و شخصیت عزتمند لازم دارید به شما یاد بدهد. او تجربه شخصی خود از تحولات درونیاش را برای شما روایت کرده و روش مواجهه با مشکلات زندگی را به شما یاد میدهد. در این کتاب هر چیزی را که برای یک زندگی شجاعانه نیاز دارید میتوانید پیدا کنید.
با خواندن کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس، یاد میگیرید که چطور زاویه دیدتان به پیرامون و خودتان تغییر دهید. زمانی که شما لایه سطحی تفکرات، اعتقادات و انتخابهایتان را کنار میزنید فرایند دگردیسی صورت میگیرد. دبی فورد در این کتاب شجاعت را با خودآگاهی هممعنی میداند و به شما آموزش میدهد که باورها و افکار پوسیده و دست و پاگیر خود را کنار بزنید و با خلاقیت و داشتههای ذهنیتان، زندگی تازهای بسازید.
شما بعد انجام تمرینات کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس پی میبرید که چقدر نظرتان نسبت به خود و احساساتتان تغییر کرده و ترسها، اضطرابها و ضعفهایتان را بهمرور کنار گذاشتهاید و تبدیل فردی قوی و با اعتماد به نفس شدهاید. این کتاب صلح با خود و جهان اطرافتان را به شما هدیه میدهد.
نکوداشتهای کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس:
– دبی فورد یک آموزگار زندگی است. (People- هفتهنامه آمریکایی)
– شفافیتی که در سخنان دبی فورد وجود دارد، برای من الهامبخش و تاثیرگذار است و به من انگیزه میدهد تا به بالندگی ادامه دهم و خودم را با اهداف زندگیام هماهنگ کنم. (آلانیس نادین موریست – خواننده، ترانهسرا، تهیهکننده و بازیگر آمریکایی – کانادایی)
– دبی فورد به ما میآموزد که همه جنبههای وجودمان را بشناسیم، بپذیریم و در نهایت خودمان را دوست داشته باشیم. (دین مایکل اورنیش – پزشک و محقق آمریکایی)
کتاب کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس مناسب چه کسانی است؟
اگر به کتابهای توسعه فردی و خودسازی علاقه دارید، شنیدن این کتاب برایتان لذتبخش خواهد بود.
جملات کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس:
– ما باید تصمیمهایمان را بگیریم و کسانی را پیرامون خود گرد آوریم که احساس توانمندی به ما میدهند؛ آنهایی که میتوانند از محدودیتهای گذشتهمان درگذرند و ما را همان گونه که هستیم، ببینند.
– وقتی اجازه میدهیم مهربانی تغییرمان دهد، ما نیز آرامشی ژرف و بیکران را احساس میکنیم.
– به کسی حرفی را بزنید که تاکنون میترسیدید ابراز کنید… و وابسته آن نباشید که از این موضوع خوشش میآید یا نه!
در بخشی از کتاب شجاعت: غلبه بر ترس و افزایش اعتماد به نفس میخوانیم:
رؤیاهای خلاق ما باید آن قدر الهامبخش باشند تا بر ذهن، ایگو و ترسهایی که به گونهای طبیعی بالا میجهند، پیروز شوند. باید آن صداها را از صداهای گذشته تشخیص دهیم تا به باور داشتن رؤیا و نه محدودیتهایمان، ادامه دهیم.
طی سالها با آدمهای بسیار فراوانی رو به رو شدهام که رؤیای خود را به روشنی دیدهاند و چندماهی برای تحقق آنها تلاش کردهاند، اما وقتی اوضاع درست مطابق میلشان پیش نرفته است، پس از مدتی تمرکزشان را از دست داده یا ناراضی شدهاند. در نتیجه، آنها رؤیای خود را رها کرده و به کار دیگری پرداختهاند.
این واقعیت که رؤیایی حقیقیست، به این معنا نیست که ساده خواهد بود. این راه، فراز و نشیب و پیچ و خم خواهد داشت، اما اگر در جایگاه پیامرسان حقیقی باقی بمانیم و برای مقصودمان خدمت کنیم، مسیری زیبا را طی خواهیم کرد. این مهم است که به خود اجازه دهیم بارها و بارها گشوده شویم و راهنمایی هستی را بپذیریم. کار ما این نیست که ارزش یا اهمیت رؤیایمان را بسنجیم. کار ما این است که این رؤیا را دریافت و طبق آن عمل کنیم.
چندین بار در بارۀ روزی که رؤیای حقیقیام بر من آشکار شد، نوشتهام. جلوی مرکز خرید اونچورا در ساحل میامی شمالی نشسته بودم. در آن جا یک فروشگاه لباس به نام مایلهای داشتم. پس از بیرون آمدن از چهارمین مرکز درمان اعتیاد، سردرگم و از زندگی دلزده شده بودم.
نمیتوانستم مجسم کنم چگونه ممکن است بدون مواد مخدر یا مادهای که حال مرا بهتر سازد، زندگی کنم. اما در آن روز، ناگهان پشت چراغ قرمز، وقتی فهمیدم میتوانم برای آدمهای دیگری که همان مسایلی را داشتهاند که من داشتهام، مفید و مؤثر باشم، ناگهان بغض گلویم را گرفت. فقط یک فکر ساده نبود؛ مانند صاعقه بود و در درونم جنجالی به پا شد: «عجب! میتوانم کتابی بنویسم! مطلبی برای سهیم شدن دارم!»
Reviews
There are no reviews yet.