معرفی کتاب شازده کوچولو
کتاب شازده کوچولو اثری معروف و جهانی به قلم آنتوان دو سنت اگزوپری، ماجرای خلبانی است که به ناچار در صحرای آفریقا فرود میکند و در آنجا به پسربچهای برمیخورد که شاهزادهای از سیارهی دیگر است. پسربچه داستان سفرهای خود در سیارههای گوناگون برای کشف مفهوم حقیقی زندگی را برای خلبان تعریف میکند.
گاه بعضی از داستانها به درجهای میرسند که فرهنگساز میشوند. کتاب شازده کوچولو (The Little Prince) یکی از این داستانهاست. این رمان، کتاب قرن فرانسه شناخته شده و بیش از آن که تنها داستانی ساده باشد، فلسفهای بزرگ و شگفت را درون خود دارد.
کتاب شازده کوچولو اثر مهمی به شمار میآید، بر طبق یک آمار رسمی این کتاب به بیش از 300 زبان ترجمه و بیش از 200 میلیون نسخه به فروش رسیده است. شازده کوچولو با 400 میلیون خواننده از پرخوانندهترین کتابهای تاریخ به حساب میآید.
هیچ اثری به اندازهی شازده کوچولو شخصیتها و موقعیتهای گوناگون را چنین شگفتانگیز توصیف نکرده است. شخصیت شازده کوچولو در عین حال که با موضوعهای خیالی درگیر است، بسیار واقعی جلوه میکند.
آنتوان دو سنت اگزوپری (Antoine de Saint-Exupery) با قلم توانمندش حس تلخ کشمکش میان خلبان و طبیعت خشن پیرامونش را که البته برای خود او تجربهای واقعی است به رشته تحریر در آورده؛ تجربهی گم شدن او در بیابان، به باورپذیر و بیهمتا کردن داستان کمک شایانی نموده است.
هنگام خواندن ماجراهای سفرها و رنجهای شازده کوچولو ذهن با مفاهیم فلسفی گوناگونی مانند قدرت، فناپذیری و تنهایی درمیآمیزد. درگیر شدن با اینگونه مسائل فراواقعی به کودک این توانایی را میدهد که در زندگی واقعیاش با مسائل و موضوعهای گوناگون رو به رو شود و با دیدن رفتار مسئولانهی شازده کوچولو و طمعکاریهای مرد تاجر به تفکر دربارهی مفاهیم مالکیت و تصرف بپردازد.
روابط شازده کوچولو با دیگران به شما میآموزد تا مفاهیمی چون دوستی را ارزش گذاری، و با دید معصومانهی او، تفکر و ارزشهای از پیش تعیین شدهی خود را بازنگری کنید.
این کتاب الگوهای رفتاری مناسبی را به کودکان آموزش میدهد برای مثال شازده کوچولو به هیچ وجه تا پاسخ پرسش خود را نیافته بود، آن را رها نمیکرد. این موضوع به کودکان کمک میکند تا همیشه برای پاسخ پرسشهایشان تلاش کنند و درستی این پاسخها را نیز امتحان کنند.
در بخشی از کتاب شازده کوچولو میخوانیم:
شازده کوچولو گفت: ولی تو گریه خواهی کرد!
روباه گفت: درست است.
– پس حاصلی برای تو ندارد.
– چرا دارد. رنگ گندمزارها …
سپس گفت:
– برو دوباره گلها را ببین. این با خواهی فهمید که گل خودت در جهان یکتاست. بعد برای خداحافظی پیش من برگرد تا رازی به تو هدیه کنم.
شازده کوچولو رفت و دوباره گلها را دید. به آنها گفت:
شما هیچ شباهتی به گل من ندارید، شما هنوز هیچ نیستید. کسی شما را اهلی نکرده است و شما هم کسی را اهلی نکردهاید. روباه من هم مثل شما بود. روباهی بود شبیه صدهزار روباه دیگر. ولی من او را دوست خودم کردم و حالا او در جهان یکتاست.
و گلها سخت شرمنده شدند.
شازده کوچولو باز گفت:
شما زیبایید، ولی جز زیبایی هیچ ندارید. کسی برای شما نمیمیرد. البته گل مرا هم رهگذر عادی شبیه شما میبیند. ولی او یکتنه از همه شما سر است، چون من فقط او را آب دادهام، چون فقط او را زیر حباب گذاشتهام، چون فقط برای او پناهگاه با تجهیز ساختهام، چون فقط برای خاطر او کرمهایش را کشتهام، چون فقط به گِلهگزاری او با به خودستایی او یا گاهی هم به قهر و سکوت او گوش دادهام. چون او گل من است.
Reviews
There are no reviews yet.