معرفی کتاب راهبی که فراری اش را فروخت
رابین شارما در کتاب راهبی که فراری اش را فروخت روند رشد یک وکیل ثرونمند را روایت میکند. این وکیل درجه یک با داشتن رفاه مالی نسبتا بالا و یک اتومبیل فراری قرمز رنگ از زندگی خود رضایت کافی ندارد و خوشحال نیست. نویسنده قصد دارد تا با روایت داستان این وکیل، افراد را با ابعاد برتر وجودشان آشنا کرده و اصول مهم موفقیت را به آنها یاد دهد. اصولی که با داشتن آنها و یا حتی تلاش برای رسیدن به آن، زندگی کیفیتی بهتر پیدا میکند.
درباره کتاب راهبی که فراری اش را فروخت
کتاب راهبی که فراری اش را فروخت پیامی ارزشمند برای خوانندگانش دارد که باعث خشنودی فردی در این روزگار شلوغ است. کتابهای رابین شارما سرشار از خیرخواهی و بازگشت به انسانیت است. این کتاب داستانی است الهامبخش که راهی آسان و در عین حال عمیق برای زندگی را در اختیار خواننده قرار میدهد. این کتاب به هفتاد زبان زنده دنیا ترجمه شده و بیش از سه میلیون نسخه از آن در سرتاسر جهان به فروش رسیده است. نقابی که شخصیت اصلی داستان بر خلاء درونی خویش نهاده است و بر اثر اتفاقی زندگیش را تغییر میدهد و نقاب کنار میرود بیانگر نقاب تمام افراد جامعه است بر درون خود که این اندازه به فرعیات و زندگی روزانه توجه میکنند که درک زندگی درونی را فراموش کردهاند. این کتاب پیامی به شدت ساده اما قدرتمند و سرشار از امید را برای خوانندگان همراه دارد.
خلاصه کتاب راهبی که فراری اش را فروخت
در کتاب راهبی که فراری اش را فروخت جولین منتل وکیل بسیار موفقی است. این شخص ثروتمند در عمارت بزرگی زندگی میکند و یک فراری قرمزرنگ دارد. یک روز در یک جلسه دادرسی دچار حمله قلبی شده و این آغاز بیماری باعث تغییر نگرش او میشود و تصمیم رفتن به هیمالیا را در وی برمیانگیزد. سفری که باعث میشود منتل فراری خوشرنگش را بفروشد و مقدمات سفر را فراهم کند. در این سفر جولیان با راهبان و حکیمان مکتب سیوانا آشنا شده و از آنها درس زندگی میآموزد. هفت فضیلت اصلی که راهبان به او میآموزند به منتل کمک میکند تا راه خویش را در زندگی بیاید. توجه به افکار مثبت و مقابله با افکار منفی، نظم شخصی و اهمیت دادن به آن و زمان و دیگران، شناسایی توانمندیهای خود و بهکارگیری فضائل اخلاقی و عملکردن به آن در زندگی روزمره، قدرشناسی از کسانی که به نوعی به ما خدمت کردهاند، لذت بردن از زمان حال و یافتن یک معنا برای زندگی پیش رو، از فضیلتهای اخلاقی مهم در این کتاب است.
خواندن کتاب راهبی که فراری اش را فروخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب راهبی که فراری اش را فروخت براساس تجربههای شخصی نویسنده، رابین شارما، نوشته شده است و راهکارهای عملی و جالبی برای داشتن یک زندگی بهتر و آرامتر ارائه میدهد. آرامشی که در این زمانه پرهرج و مرج وجودش بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. اگر در زندگی خود لذت کافی را نمیبرید و به دنبال یافتن راهی برای لذت عمیق از زندگی و رسیدن به آرامش هستید این کتاب را به شما پیشنهاد میکنیم. رابین شارما، خود وکیل بود اما در این شغل احساس رضایت خاطر نداشت بنابراین از وکالت کناره گرفت و به نویسندگی روی آورد.
نظرات افراد مشهور درباره کتاب راهبی که فراری اش را فروخت
پائولو کوئیلو درباره کتاب راهبی که فراری اش را فروخت نوشته است یک داستان دلربا و آموزنده که به همان اندازه لذتبخش است.
همچنین کن ویگوتسکی بیان میدارد که این کتاب یک کتاب باشکوه است. اگر آموزههای آن را برای موفقیت فردی و معنوی پیگیری کنید، زندگی شما تغییر خواهد کرد.
جوی تای اینگونه نوشته است که کتاب راهبی که فراری اش را فروخت یک گنجینه است. یک فرمول ظریف و قوی برای موفقیت و سعادت واقعی. رابین اس شارما دانش سالهای متمادی را گردآوری کرده و آن را به زمانه آشفته این روزها پیوند داده است؛ توانایی زمین گذاشتن کتاب را نداشتم.
در بخشی از کتاب راهبی که فراری اش را فروخت میشنویم
همچنان که جولیان ماجرای فروختن تمام داراییهای مادی و رفتنش به هند را تعریف میکرد، آشکارا هیجانش بیشتر میشد. هند سرزمینی بود که فرهنگ کهن و آداب و رسوم مرموزش همیشه او را افسون کرده بود. جولیان از یک دهکده به دهکدهای دیگر سفر میکرد؛ گاه پیاده و گاه با قطار. او در این سفرها آداب و رسوم جدیدی یاد میگرفت، چشماندازهای بیانتها را تماشا میکرد و رفتهرفته عاشق مردم هند میشد که گرمی و مهربانی میافشاندند و دیدگاهی تازه از معنای واقعی زندگی ارایه میدادند… حتی کسانی را که در خانهها و چه در قلبهایشان کمتر پذیرای این مهمان خسته از غرب بودند نیز دوست داشت. همچنان که در این فضای افسونکننده روزها به هفتهها تبدیل میشدند، جولیان کمکم احساس کرد که دوباره سرزنده و کامل شده است، شاید برای نخستین بار پس از کودکیاش، بارقههای کنجکاوی و خلاقیت ذاتیاش بازگشت، شور و اشتیاقش جان گرفت و سرشاز از انرژی زندگی شد. احساس کرد شاد و آرام است و دوباره خنده بر لبانش آمد.
جولیان قدر تکتک لحظاتش را در آن سرزمین بیگانه دانسته بود و به من گفت که سفرش به هند چیزی فراتر از یک تعطیلات ساده برای تسکین ذهنی خسته از کار بوده است. او سفرش به آن سرزمین دوردست را «اودیسهای فردی در درون خویشتن» توصیف کرد. او بهطور محرمانه به من گفت که قصد داشته قبل از اینکه زیاد دیر بشود دریابد که بهراستی کیست و زندگیاش چگونه بوده است. برای رسیدن به این هدف، اولویتش این بود که از طریق یک زندگی ارزشمند، رضایتبخش و روشنبینانه با چشمهی عظیم و خرد باستانی آن فرهنگ ارتباط برقرار کند.
Reviews
There are no reviews yet.