معرفی کتاب خودشناسی
آلن دوباتن در کتاب خودشناسی، شما را به سفری در ژرفترین و دور افتادهترین گوشههای وجودتان میبرد و با کمک آن مجهز به مجموعه ابزارهایی میشوید که میتوانید شخصیتتان را به درستی شناسایی کنید.
در یونان باستان از سقراط فیلسوف خواستند که کلیات قوانین فلسفی را بگوید، او در پاسخ گفت: «خودت را بشناس». خودشناسی چون بر اساس شناختی دقیق از وجود خودتان است بسیار حائز اهمیت میباشد، زیرا میتوانید تصمیمهایی قابل اطمینان به خصوص در قلمروی زندگی شخصی و شغلیتان بگیرید.
یکی از برجستهترین مشخصههای ذهن انسانها این است که فهم بسیار اندکی از آن دارند؛ با این که به تعبیری در وجود خودشان سکونت دارند، غالباً فقط موفق میشوند از بخشی از موجودیت خودشان سر در بیاورند.
به واسطهی علم روانشناسی، در ذهن همهی شما این گونه نقش بسته که ذهن اساساً به دو بخش آگاه و ناخودآگاه تقسیم میشود؛ یعنی اتفاقاتی که بیواسطه در دسترس شماست و چیزهایی که در سایههای ذهن شما واقع است، یعنی اتفاقاتی که ممکن است به شکل علایم بیماری، رویاها، لغزشهای زبانی و اضطرابها، حسرتها و ترسهای فراگیر بروز کند، شما را غافلگیر میکند.
آلن دوباتن (Alain de Botton)، نویسنده، فیلسوف و مجری تلویزیون سوئیسی که بیشتر زندگی خود را در انگلستان گذرانده است از علاقمندان فلسفه به شمار میرود و البته اصرار و تأکید دارد که فلسفه را فقط در خدمت زندگی میخواهد.
جملات برگزیدهی کتاب خودشناسی (Self knowledge):
– گاه فهم دینامیکهای سیارهای در فضا برایمان سادهتر از درک سازوکاری است که در اعماق مغزمان در کار است.
– گردوی مغز ما چندان در کنترل خودش ماهر نیست و بابت چیزهای اشتباهی احساساتی یا دچار هراس میشود.
– باید بدانیم که عشق شرافتمندانه به خویشتن با خودخواهی فرق دارد: عشق به خویشتن یعنی احساس صحیح احترام به خودمان.
– اگر جستجویمان برای خودشناسی موفقیتآمیز باشد، در نهایت باعث خواهد شد که اذعان کنیم چقدر شناخت کمی از خودمان داریم و شاید حتی هرگز نتوانیم به شناخت کامل و بینقصی از خودمان برسیم.
در بخشی از کتاب خودشناسی میخوانیم:
بلوغ مستلزم این است که با والاطبعی تمام بپذیریم که با ترابردهای متعددی سر و کار داریم و ملزم هستیم که بکوشیم به شکلی منطقی گره آنها را باز کنیم. بزرگ شدن یعنی این که با فروتنی تمام دریابیم که چه بسا مدام جنبههایی اغراقآمیز را وارد موقعیتهای گوناگون میکردهایم، یعنی این که با دقت بیشتر و روحیهی انتقادی بالاتری خودمان را زیر نظر بگیریم تا این قابلیت را در خودمان تقویت کنیم که در هر موقعیت خاص و لحظهی خاص با انصاف و بیطرفی بیشتری دست به قضاوت و عمل بزنیم. منظور این است که درباره سرچشمههای مشکلاتمان اندکی درایتمان را بالاتر ببریم و بدین ترتیب، دریابیم که به طور مشخص درباره کدام جنبههای زندگیمان باید مراقبت و دقت بیشتری به خرج دهیم.
در دوران قدیم، شجرهنامهها صرفاً برای این نبودند که به خود فرد شناختی درباره اصل و نسبش بدهند، بلکه اقلامی عمومی محسوب میشدند که قرار بود آن چیزهایی را به غریبهها انتقال دهند که لازم بود درباره ما بدانند. پیش از آنکه اشرافزادهها وصلت کنند، با دقت تمام شجرهنامههای یکدیگر را وارسی میکردند تا ببینند اوضاع از چه قرار است. اگر یک شجرهنامهی عاطفی وجود میداشت واجد ارزشی مشابه بود؛ در آن صورت پیش از آنکه فرصت این را داشته باشیم که به واسطهی میراث عاطفیمان به دیگران آسیب بزنیم یا عصبانیشان کنیم، شجرهنامهی عاطفیمان را در اختیارشان میگذاشتیم تا در حوزههایی که هنوز با ما همدل هستند بیشتر ما را بشناسند. وقتی خطرات ناشی از ترابرد عاطفی را درک کنیم، آنگاه در برابر آزردگی و قضاوتگری، همدلی و تفاهم را ترجیح خواهیم داد. در این صورت چه بسا دریابیم که باعث و بانی امواج ناگهانی اضطراب یا خصومت در دیگران، لزوماً همیشه ما نیستیم، و از همین رو ضرورتی ندارد که همواره با خشم و غرور جریحهدار شده با آنها مقابله کنیم. این امکان هم وجود دارد که برآشفتگی یا سرزنشگری به همدلی و دلسوزی بابت دشواریهایی تبدیل شود که همه ما با گذشتهمان داریم.
Reviews
There are no reviews yet.