معرفی کتاب ایگو دشمن است
کتاب ایگو دشمن است، شما را به این درک میرساند که حتی موفقترین انسانها هم میان ایگو (نفس) و تواضع در رفت و آمد هستند. رایان هالیدی به شما آموزش میدهد که بزرگترین دشمن خود را که همان ایگو است، بشناسید و آن را نابود کنید.
رایان هالیدی (Ryan Holiday)، مثالهایی از فلسفه، ادبیات و تاریخ طرح میکند و شما را به درک عمیقی نسبت به ایگو و خطرات ناشی از آن میرساند. کتاب ایگو دشمن است (Ego is the enemy) به شما توضیح میدهد که به حقیقت خود تکیه کنید و از ایگو بپرهیزید. اگر ایگو را در وجود خود یافتید، باید با آن به گونهای مبارزه کنید که بر آن پیروز شوید؛ در غیر این صورت ایگو، شما را نابود خواهد کرد.
هالیدی در کتاب حاضر شخصیت افرادی مانند کاترین گراهام، ویلیام تیکومسا شرمن، الئنور روزولت، جکی رابینسون، بیل والش، بنجامین فرانکلین، بلیساریوس، آنگلا مرکل و جورج. سی. مارشال را بررسی میکند و توضیح میدهد که این افراد تا چه در حد مدیریت ایگو موفق عمل کردهاند.
نکوداشتهای کتاب ایگو دشمن است:
– رایان هالیدی یکی از بزرگترین اندیشمندان نسل خود است و این کتاب همواره بهترین کتاب اوست. (استیون پریسفیلد، نویسندهی کتاب جنگ هنر)
– این کتاب مملو از داستانها و نقل قولهایی است که به شما کمک میکند تا چیزهای جدیدی را در زندگیتان تجربه کنید. فرقی نمیکند میخواهید همه چیز را از صفر شروع کنید یا قصد دارید فقط اندکی تغییر ایجاد کنید، در هر صورت اینجا چیزی برای دزدیدن گیرتان میآید. (آستین کلئون، نویسندهی کتاب مثل یک هنرمند بدزد)
– این کتابی است که دلم میخواهد همهی ورزشکاران، رهبران بلندپرواز، کارآفرینان، متفکران و نمایندگان آن را بخوانند. رایان هالیدی یکی از نویدبخشترین نویسندگان جوان نسل خودش است. (جورج راولینگ، مربی بسکتبال تالار مشاهیر و مدیر تیم بسکتبال بینالمللی نایک)
– من در زندگیام از قوانین اندکی پیروی میکنم، اما یکی از قانونهایی که هرگز زیر پا نمیگذارم این است: اگر رایان هالیدی کتابی بنویسد، به محض اینکه آن را گیر بیاورم میخوانمش. (برایان کاپلمن، فیلمنامه نویس و کارگردان فیلمهای راندرز، سیزده یار اوشن و سریال میلیاردها)
– رایان هالیدی در کتاب جدید خود به بزرگترین مانع برتری و موفقیت واقعی در زندگی که همان، نفْسِسیری ناپذیر ماست، حمله میکند. او به شیوهای الهام بخش و در عین حال کاربردی به ما یاد میدهد که چطور این جانور وحشی درونمان را رام کنیم طوری که بتوانیم فقط روی مسائل مهم تمرکز نماییم و بهترین کار ممکن را انجام دهیم. (رابرت گرین نویسندهی کتاب تسلط)
– اغلب به ما گفته میشود که برای رسیدن به موفقیت باید اعتماد به نفس داشته باشیم. رایان هالیدی با بیپروایی و صداقت، این فرضیه را به چالش میکشد و نشان میدهد که چگونه میتوان با دنبال کردن چیزی مهمتر از موفقیت، اعتماد به نفس کسب کرد. (آدام گرنت نویسندهی کتابهای نوآفرینی و بگیر و ببخش)
– این کتاب ارزشمندی برای افراد صاحب منصب است! این کتاب از من، قاضی بهتری ساخت. (جناب فردریک بلاک، قاضی ناحیه ایالت متحده و نویسندهی کتاب نافرمان)
جملات برگزیده کتاب ایگو دشمن است:
– اصل اول این است که نباید خودت را گول بزنی – و تو راحتتر از همه گول میخوری.
– افراد دانا سکوت میکنند، افرادی که نمیدانند حرف میزنند.
– اجازه ندهید روح هیچکس بازگردد و بگوید آموزشهایی که دیدم موجب شکستم شد.
– مردان بزرگ همیشه ثابت کردهاند که آمادهی فرمانبرداریاند، چنانچه بعدها ثابت کردند قادر به فرماندهیاند.
در بخشی از کتاب ایگو دشمن است میخوانیم:
مردم برای یافتن شور و هیجان و قرار داشتن در محیطی پر از عشق و حال به جاهایی مثل جشنوارهی برنینگمن میروند. علت تماشای سخنرانیهای تد تاک و رفتن به فستیوالهای بزرگ موسیقی و هزاران رویداد دیگری که هر یک ادعا میکنند مهمترین اتفاق زندگی هستند، نیز همین است.
آنچه این آدمها به تو نمیگویند این است که شور و هیجانت ممکن است همان چیزی باشد که تو را از به دست گرفتن قدرت یا نفوذ یا موفقیت باز میدارد، زیرا هر چند وقت یکبار به خاطر همین شور و هیجانت شکست میخوری.
یک روز بازرسی که تازه داشت در حوزهی مسائل سیاسی پیشروی میکرد در مطلبی راجع به قانونگذاری اجتماعی از «علاقهی توأم با هیجان زدگی» الئنور روزولت سخن به میان آورد. آن شخص با این حرف میخواست از او تعریفی کرده باشد، اما پاسخ الئنور این مطلب را روشن ساخت. او گفت: «بله! اما فکر نمیکنم کلمهی هیجانزده زیاد دربارهی من صدق کند.»
النئور روزولت زن مهربان، برجسته و صبور و متولد دورانی بود که تنور ارزشهای دورهی ویکتوریا هنوز گرم بود، او فراتر از شور و هیجان بود، هدفمند بود، جهت داشت، انگیزهاش نه از سر شور و هیجان، بلکه از روی عقل و منطق بود.
از سوی دیگر جورج دبلیو بوش، دیک چنی و دونالد رامزفلد در رابطه با عراق هیجانزده شده بودند. کریستوفر مک کندلس هم بخاطر اینکه داشت از شور و هیجان زیاد منفجر میشد سر «به طبیعت وحشی» گذاشت. رابرت فالکون اسکات هم به همین خاطر به قطب شمال رفت، در اصل او دچار «جنون قطبی» شده بود مثل حالتی که بسیاری از کوهنوردان در حادثهی غم انگیز صعود به اورست در سال 1996 دچار آن شده بود؛ حالتی که روانشناسان آن را «هدف زدگی» مینامند. مخترعان و سرمایهگذاران دوچرخهی برقی باور داشتند با اختراعی که در دست دارند دنیا را متحول میکنند و همه چیزشان را صرف تبلیغ آن کردند. شکی نیست که همهی این افراد با استعداد و باهوش مشتاقانه به آنچه که میخواستند انجام دهند ایمان داشتند و بدیهی است که آنها قادر به درک اعتراضات و نگرانیهای واقعی اطرافیان خود نیز نبودند.
Reviews
There are no reviews yet.