معرفی کتاب از خوب به عالی
در کتاب از خوب به عالی اثر جیم کالینز میشنوید که چرا بعضی از شرکتها جهشی پیروزمندانه دارند اما بعضی دیگر نه؟ کالینز در این اثر درباره دلایل موفقیتها و شکستهای شرکتها سخن میگوید.
درباره کتاب از خوب به عالی
آیا یک شرکت خوب میتواند به شرکتی عالی تبدیل شود و اگر جواب مثبت باشد، این دگرگونی چگونه رخ میدهد. جیم کالینز در تحقیقات پنج ساله خود به این مهم رسیده و آن را در کتاب از خوب به عالی با شما به اشتراک گذاشته است. او میگوید طبق تحقیقاتش هر شرکتی با هر شرایطی میتواند عملکرد خود را بهطور اساسی از خوب به عالی تغییر دهد به شرط آنکه چهارچوب نگرشهای بهدستآمده از این پژوهش را با آگاهی و اندیشمندی به کار گیرد.
هدف کالینز از نوشتن کتاب از خوب به عالی آن است که آنچه را آموخته به دیگران نیز بیاموزد. او به بیان داستان سفرش میپردازد، روش تحقیقات را روشن میکند و یافتههای مهم و کلیدی را بهطور کلی بیان میکند. او در این کتاب میخواهد بگوید متوسط و حتی خوب بودن برای موفقیت کافی نیست و حرکت به سوی عالی شدن کلید موفقیت است.
او در این کتاب عواملی را که شرکتهای ابرقدرت امروز را شکل دادهاند با روشی علمی به شما معرفی میکند.کتاب از خوب به عالی تنها برای صاحبان کسبوکار نیست بلکه راز رسیدن به جایگاه عالی انیانی و تفکر خلاق را اموزش میدهد. کالینز به شما میآموزد در هر موقعیتی که هستید میتوانید با گسترش دید و نگرش خود جایگاهی والاتر را بیابید.
کالینز در این اثر بیشتر اصول مدیریتی فعلی را مردود دانسته و سبک مدیریتی مقتدرانه، بهرهگیری از فناوریهای روز و فعالیتهایی چون ادغام و تصاحب شرکتها را به چالش میکشد. اصولی بدیع از دنیای دنیای مدیریت در این کتاب به شما معرفی میشوند تا به سوی عالی بودن حرکت کنید.
خواندن کتاب از خوب به عالی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
همه دوستداران کتابهای موفقیت در زندگی و کسب وکار مخاطبان کتاب از خوب به عالی هستند.
بخشی از کتاب از خوب به عالی
آیزایا برلین در رساله معروف خود، جوجهتیغی و روباه، مردم جهان را براساس یک آموزه کهن یونانی، به دو گروه جوجهتیغیها و روباهها تقسیم میکند. این آموزه کهن میگوید: «روباه خیلی چیزها را میداند؛ اما جوجهتیغی فقط یک چیز خیلی مهم را میداند.» روباه موجودی حیلهگر است، او میتواند راهکارهای پیچیده فراوانی را ابداع کند و دزدکی به جوجهتیغی حمله کند. روباه سراسر روز، دوروبر لانه جوجهتیغی پرسه میزند و منتظر فرصتی طلایی برای شکار جوجهتیغی میماند. به نظر میآید که روباهِ موذی، زیبا، سریع و نیرنگباز بیشک پیروز خواهد شد. از آن سو، جوجهتیغی موجودی بدقواره است که نمیتوان گفت خارپشت است یا یک آرمادیلوی کوچک. اردکوار راه میرود و روز یکنواخت خود را شروع میکند. کارش جستوجوی غذا و مراقبت از لانهاش است.
روباه در سکوتی اندیشمندانه در مسیر او منتظر میماند. جوجهتیغی که سرش به کار خودش گرم است، بیتوجه در مسیر روباه قرار میگیرد. روباه با خود فکر میکند: «آهان، گیرت انداختم!» بعد از کمینگاه بیرون میپرد و بهسرعت خیز برمیدارد. جوجهتیغی خطر را احساس میکند، نگاهی به روباه میاندازد و با خود میاندیشد: «باز دوباره پیدایش شد! چقدر پرو! نمیخواهد درس بگیرد؟» بعد به دور خود میپیچد و به شکل توپی کوچک در میآید. حالا دیگر جوجهتیغی یک توپ پوشیده از خارهای تیز است؛ خارهایی که آماده شلیک به هر سویی است. روباه دمش را روی کولش میگذارد و همانطورکه به سمت جنگل میرود با خودش فکر میکند که باید راه جدیدی برای مبارزه بیابد. هر روز، شکلی از این مبارزه بین روباه و جوجهتیغی صورت میگیرد. روباه حیلههای بهتر و بیشتری بلد است و همه آنها را به کار میگیرد، اما همیشه این جوجه تیغی است که پیروز میشود.
برلین براساس همین داستان جذاب و کوتاه، مردم را به دو گروه اصلی تقسیم میکند: روباهها و جوجهتیغیها. روباه همزمان بسیاری از روشها را دنبال میکند؛ چون جهان را با همه پیچیدگیهایش میبیند. او پراکنده و متفرق روشهای گوناگونی را میآزماید، اما هرگز تفکر خود را روی یک مفهوم کلی یا دیدگاه یکپارچه متمرکز نمیکند. از سوی دیگر جوجهتیغی جهان پیچیده را تا حد یک ایده سازمانیافته ساده میکند، او در پی یک قاعده یا مفهوم ابتدایی و کلی است که همهچیز را یکپارچه و منسجم هدایت میکند. جهان هر اندازه هم که پیچیده باشد، یک جوجهتیغی همه فرازونشیبها و تنگناها را سادهانگارانه، خلاصه و به مفاهیم ساده تبدیل میکند. از نگاه یک جوجهتیغی، هر چیزی که به مفهومهای ساده او مربوط نباشد بیربط است.
Reviews
There are no reviews yet.